رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیچکی نمیفهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونمو دلزده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا
نمونده از جوونیام نشونی
پیر شدم پیر تو ای جوونی
تاريخ : جمعه 13 دی 1392 | 9:21 | نویسنده : MOSTAFA |
لبخندي كه هيچ وقت ديگر نمي بينم
من از زندگيت مي روم و آدم هاي جور واجور ميان تو زندگيت
بعد از چند سال تو به همه آدم هاي تو زندگيت فكر مي كني
و بعد ياد من مي افتي...
و يك لبخند مي زني
من عاشق اون ♥ لبخندم♥
تاريخ : جمعه 13 دی 1392 | 9:18 | نویسنده : MOSTAFA |
برای دل خودم می نویسم
برای دلتنگی هایم
برای دغدغه های خودم
برای شانه ای که تکیه گاهم نیست
برای دلی که دلتنگم نیست
برای دستی که نوازشگر زخم هایم نیست
برای خودم می نویسم
بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست
تاريخ : چهار شنبه 11 دی 1392 | 22:7 | نویسنده : MOSTAFA |
چه ساده بودم آن هنگام که می پنداشتم شکستن دل کسی ناگوارترین حادثه ی عالم است
امروز که دلم شکست عالمی تکان نخوردبه سادگی خودم می خندم !!
تاريخ : چهار شنبه 11 دی 1392 | 22:3 | نویسنده : MOSTAFA |
دل من دل مجنونه همیشه باتو میمونه
بیا گوش بده به قلبم همش برای تو میخونه
کاش میتوانستی صدای مرا بشنوی
کاش کاش کاش
تاريخ : چهار شنبه 11 دی 1392 | 21:58 | نویسنده : MOSTAFA |